در گذشتیم از هزاران از اقبال لاهوری جاویدنامه 32

اقبال لاهوری

آثار اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

در گذشتیم از هزاران کوی و کاخ

1 در گذشتیم از هزاران کوی و کاخ بر کنار شهر میدان فراخ

2 اندر آن میدان هجوم مرد و زن در میان یک زن قدش چون نارون

3 چهره اش روشن ولی بی نور جان معنی او بر بیان او گران

4 حرف او بی سوز و چشمش بی نمی از سرور آرزو نامحرمی

5 فارغ از جوش جوانی سینه اش کور و صورت ناپذیر آئینه اش

6 بیخبر از عشق و از آئین عشق صعوهٔ رد کردهٔ شاهین عشق

7 گفت با ما آن حکیم نکته دان «نیست این دوشیزه از مریخیان

8 ساده و آزاده و بی ریو و رنگ فرز مرز او را بدزدید از فرنگ

9 پخته در کار نبوت ساختش، اندرین عالم فرو انداختش

10 گفت نازل گشته ام از آسمان دعوت من دعوت آخر زمان

11 از مقام مرد و زن دارد سخن فاش تر می گوید اسرار بدن

12 نزد این آخر زمان تقدیر زیست در زبان ارضیان گویم که چیست»

عکس نوشته
کامنت
comment