1 ما را به رخ خوب تو ای دوست نیازست در بوته عشقت دل مسکین به گدازست
2 حال من دلخسته که گوید به نگارم جز باد صبا کاو به جهان محرم رازست
3 ای باد صبا از من دلخسته بگویش ما را به رخ خوب تو ای دوست نیازست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بصرم دیده ی جهان بین است که رخش مایه ی دل و دین است
2 وصف رویش چگونه بتوان گفت هرچه گویم هزار چندین است
1 ای به روی تو دیده باز مرا چاره ای از وصال ساز مرا
2 بیش از اینم نماند طاقت و صبر بیم دیوانگیست باز مرا
1 من دلداده ندارم به غم عشق دوا چاره ی درد من خسته بجو بهر خدا
2 من سودازده در عشق تو سرگردانم همچو زلف تو به گرد رخ تو، بی سر و پا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به