1 در عشق تو زاری وندم آوردیم بر قُبّهٔ افلاک علم آوردیم
2 وآخر چو وجود سدِّ دولت دیدیم روی از همه عالم به عدم آوردیم
1 چون دلبر من سبز خط و پسته دهان است دل بر خط حکمش چو قلم بسته میان است
2 سرسبزی خطش همه سرسبزی خلق است شور لب لعلش همه شیرینی جان است
1 چه شاهدی است که با ماست در میان امشب که روشن است ز رویش همه جهان امشب
2 نه شمع راست شعاعی، نه ماه را تابی نه زهره راست فروغی در آسمان امشب
1 گر سیر نشد تو را دل از ما یک لحظه مباش غافل از ما
2 در آتش دل بسر همی گرد مانندهٔ مرغ بسمل از ما
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند