- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ماز عشق یار دردل آتشی افروختیم هرچه نقش غیر در وی بود کلی سوختیم
2 گر نباشد عشق ما حسنش کجا پیدا شود شمع رویش را ز نور عشق ما افروختیم
3 زنده می سازد لبش هردم هزاران مرده را ما ز لعل او هم اینجا نفخ صور آموختیم
4 چون رواجی داشت در بازار عشقش دین و دل ما بسودای وصالش جمله را بفروختیم
5 در لباس عشق جانان ما لباس جان و تن در فراق او دریدیم و بوصلش دوختیم
6 از فسون عقل نتوان عشق را از دست داد چونکه عمری ای اسیری ما همین اندوختیم