1 نمودیم این دو در وقف از ره صدق برین مسجد که نورش رفته تا سقف
2 چو تاریخش طلب کردند گفتم برین مسجد نمودیم این دو در وقف
1 ای زیر مشق سر خط حسن تو افتاب در مشق با کشیدن زلف تو مشگ ناب
2 بس نقش خامه زیر و زبر گشت تا از آن نقشی چنین ز دقت صانع شد انتخاب
1 مهی برفت ازین شهر و شور شهر دگر شد که از غروب و طلوعش دو شهر زیر و زبر شد
2 ازین دیار سفر کرد و کشت اهل وفا را در آن دیار ستاد و بلای اهل نظر شد
1 چون نیست دلت با من از وصل تو هجران به این لطف زبانی هم مخصوص رقیبان به
2 چون لطف نهان تو پیداست که با غیر است مهری که مرا با تو پیدا شده پنهان به
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به