ز ما صد جان وز آن لب یک عبارت از قاآنی غزل 7

ز ما صد جان وز آن لب یک عبارت

1 ز ما صد جان وز آن لب یک عبارت ز ما صد دل وز آن مه یک اشارت

2 دلا از چشم خونخوارش‌ حذر کن که بی‌رحمند ترکان وقت غارت

3 به خون دل بسازم از غم دوست ‌ناعت کرد باید در تجارت

4 چو سنگ سختم آتش در درونست تنم را زان نمی سوزد حرارت

5 از آن رو بی ‌تو چشمم کس‌ نبیند که نبود بی‌تو در چشمم بصارت

6 به شادی بگذرانم بعد از این عمر که غم جانم نبیند از حقارت

7 پس از قتل پدر شیرویه دانست که شیرین دست ندهد بی‌مرارت

8 اگر از قاب قو سینت بپرسند بفرما زان دو ابرو یک اشارت

9 تبه شد حال دل قاآنی از اشک ز جوش سیل ویران شد عمارت

عکس نوشته
کامنت
comment