- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز ما صد جان وز آن لب یک عبارت ز ما صد دل وز آن مه یک اشارت
2 دلا از چشم خونخوارش حذر کن که بیرحمند ترکان وقت غارت
3 به خون دل بسازم از غم دوست ناعت کرد باید در تجارت
4 چو سنگ سختم آتش در درونست تنم را زان نمی سوزد حرارت
5 از آن رو بی تو چشمم کس نبیند که نبود بیتو در چشمم بصارت
6 به شادی بگذرانم بعد از این عمر که غم جانم نبیند از حقارت
7 پس از قتل پدر شیرویه دانست که شیرین دست ندهد بیمرارت
8 اگر از قاب قو سینت بپرسند بفرما زان دو ابرو یک اشارت
9 تبه شد حال دل قاآنی از اشک ز جوش سیل ویران شد عمارت