- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما اختیار خویش به دست تو دادهایم امر ترا مطیع و به جان ایستادهایم
2 تا روی جانفروز تو بینیم هر نفس چون خاک ره ذلیل و به کویت فتادهایم
3 از هست و نیست پاک بشستیم دست خویش وآنگه قدم به راه طریقت نهادهایم
4 تا بودهایم رند و نظرباز و عاشقیم گویی ز مادر از پی این کار زادهایم
5 دیدیم بیگمان ز جهان حسن او عیان تا دیده یقین به جمالش گشادهایم
6 با آنکه شیخ و گوشهنشینیم دایما در آرزوی جام می و روی سادهایم
7 آزادهایم از همه قیدی اسیریا زان دم که دل به دست غم عشق دادهایم