ما اختیار خویش به دست از اسیری لاهیجی غزل 362

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

ما اختیار خویش به دست تو داده‌ایم

1 ما اختیار خویش به دست تو داده‌ایم امر ترا مطیع و به جان ایستاده‌ایم

2 تا روی جان‌فروز تو بینیم هر نفس چون خاک ره ذلیل و به کویت فتاده‌ایم

3 از هست و نیست پاک بشستیم دست خویش وآنگه قدم به راه طریقت نهاده‌ایم

4 تا بوده‌ایم رند و نظرباز و عاشقیم گویی ز مادر از پی این کار زاده‌ایم

5 دیدیم بی‌گمان ز جهان حسن او عیان تا دیده یقین به جمالش گشاده‌ایم

6 با آنکه شیخ و گوشه‌نشینیم دایما در آرزوی جام می و روی ساده‌ایم

7 آزاده‌ایم از همه قیدی اسیریا زان دم که دل به دست غم عشق داده‌ایم

عکس نوشته
کامنت
comment