ای ما جهان و جان را از جهان ملک خاتون غزل 1233

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ای ما جهان و جان را بر باد عشق داده

1 ای ما جهان و جان را بر باد عشق داده وز دیده در فراقت صد جوی خون گشاده

2 مهر تو در دل ما تا هست روح باقیست با عشق چون بزادی مادر مرا بزاده

3 عشق تو شهسواریست بر بادپای چون برق با او چه گونه کوشد مسکین دلی پیاده

4 گویی مرا ملولی ای جان و دل چه گویم ناخوش دلم ز هجران تو سرخوشی ز باده

5 با سرو آب می گفت سرکش چنین چرایی تو سر کشیده و ما سر در پیت نهاده

6 ابروی و چشم خوبان دل می برند از آن روی پیوسته میل دلها بر عارضیست ساده

عکس نوشته
کامنت
comment