- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما به دست یار دادیم اختیار خویش را حاصلی زین به ندانستیم کار خویش را
2 بر امید آن که روزی کار ما گیرد قرار سالها کردیم ضایع روزگار خویش را
3 ریختی خون دلم شکرانه بر جان من است گر تو بر فتراک میبندی شکار خویش را
4 خاک پایت شد وجودم تا نیابی زحمتی مینشانم ز آب چشم خود غبار خویش را
5 عکس روی چون نگار خود ببین در آینه تا بدانی قدرت صورتنگار خویش را
6 هست خاک آستانت سجدهگاه اهل دل سجدۀ شکری بکن پروردگار خویش را
7 نیست خالی از خیال روی تو چشم همام باغبان بی گل نخواهد جویبار خویش را