- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تهی کردیم از نامحرمان هم دیده و دل را فرود آرد کجا تا ساربان از ناقه محمل را
2 بیا امشب ز ذکر روی او شمعی بزم آریم ز دل وز یاد زلفش مجمری سازیم محفل را
3 به سد رنج از خطرها چون گذشتم ای دریغ اکنون به اول گام این وادی نشان دادند منزل را
4 نجوید شمع نابینا و گر بینا بود جویا فروغ وی بود روشن دلیلی شمع محفل را
5 چو آگاه است او ما غافل ار باشیم به باشد که از پی میرود صیاد آگه صید غافل را
6 به تلخی جان شیرین بایدت دادن نشاط اکنون شرابی تلخ جو و آن شاهد شیرینشمایل را