1 ما دل به جان خریده و بر باد داده ایم مرغ حرم گرفته به صیاد داده ایم
2 سهل است با قفس، دل اگر رفت به سوی دوست ما مرغ کشته ایم که بر باد داده ایم
3 سرمایهٔ متاع محبت به دست ماست این مشتهر به گوش نفریاد داده ایم
1 مرو به بادیه گردی که زرق و شیدایی است برهنگی مطلب که آن لباس رعنایی است
2 زبان ببند و نظر باز کن که منع کلیم کنایت از ادب آموزی تقاضایی است
1 دورم از کوی تو، جا در زیر خاکم بهتر است زندگی تلخ است با حرمان، هلاکم بهتر است
2 من که مجروح خمارم مرهم راحت چه سود جای مرهم بر جراحت برگ تاکم بهتر است
1 به جز ریش بلا مرهم مبادا ریسه ریشان را عداوت با دل من باد زهر آلود نیشان را
2 به من بیگانگان را کی دل هم صحبتی ماند که با من صحبت غم می کند بیگانه خویشان را