جامی

جامی

جامی
جامی

دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم از جامی غزل 317

غزل 317 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم

🌙 حالت شب
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم تا نیفکندیم از پا نگرفتی دستم

2 گرچه شده سوده مرا پای به راه طلبت کردم از تارک سرپای و ز پا ننشستم

3 یک سر ناخنم از سینه نمانده ست درست بس که از دست غمت سینه به ناخن خستم

4 هستیم شد همه در راه تمنای تو نیست نیستم جز به تمنای تو هر جا هستم

5 داشت در تفرقه غمهای پراکنده مرا بر تو عاشق شدم و از همه غمها رستم

6 هر زمان در صفت حسن تو همچون جامی برسر لوح سخن نقش دگر می بستم

7 چون رخ خوب تو دیدم ز همه شرمنده پاره کردم ورق خویش و قلم بشکستم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم

شاعر شعر دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم چه کسی است ؟

شاعر شعر دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم جامی می باشد.

شعر دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم چیست ؟

قالب شعر دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم غزل است

مضمون اصلی شعر دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.