-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم تا نیفکندیم از پا نگرفتی دستم
2 گرچه شده سوده مرا پای به راه طلبت کردم از تارک سرپای و ز پا ننشستم
3 یک سر ناخنم از سینه نمانده ست درست بس که از دست غمت سینه به ناخن خستم
4 هستیم شد همه در راه تمنای تو نیست نیستم جز به تمنای تو هر جا هستم
5 داشت در تفرقه غمهای پراکنده مرا بر تو عاشق شدم و از همه غمها رستم
6 هر زمان در صفت حسن تو همچون جامی برسر لوح سخن نقش دگر می بستم
7 چون رخ خوب تو دیدم ز همه شرمنده پاره کردم ورق خویش و قلم بشکستم