-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم گر جام باده نیست، به خون جگر خوشیم
2 سامان ما مجو، که در این غصه شاکریم تدبیر ما مکن، که چنین بیخبر خوشیم
3 خون خورده ایم دوش و خرابیم بامداد دیگر مده شراب دمادم، که سر خوشیم
4 جان از برای تحفه جانان بود عزیز غافل گمان برد که بدین مختصر خوشیم
5 شاهی، مقام قرب و کرامت رقیب راست ما را که رانده اند، ز بیرون در خوشیم