1 بر ما دمی نمی گذرد بی شراب تلخ تا چند همچو ابر توان خورد آب تلخ
2 شیرینی زلال طرب را ز گل بپرس روزی ما چو سبزه ی میناست آب تلخ
3 آنجا که عشق غارت آسودگی کند بادام تلخ را نگذارد به خواب تلخ
4 با یکدگر خوش است نشاط و غم جهان ریزند ازان به شربت شیرین گلاب تلخ
5 فرهاد را به عشق ز حرف وفا سلیم در کوه داده صورت شیرین جواب تلخ