ما کسی را نشناسیم که غم از عرفی شیرازی غزل 180

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

ما کسی را نشناسیم که غم نشناسد

1 ما کسی را نشناسیم که غم نشناسد هست بیگانه مرا آن که الم نشناسد

2 من و آن غمزه که چون تیغ برآرد ز میان طایر بتکده و مرغ حرم نشناسد

3 شرم باد از صنمی، برهمنی را که اگر در حرم دیده گشاید به صنم، نشناسد

4 یا رب آن کس که کند تهمت شادی بر من تا ابد کام دلش لذت غم نشناسد

5 با شهیدان شهادت که غم راز لبم زخم ما مرهم و الماس به هم نشناسد

6 دل عرفی بود آسوده ز هر بود و نبود دو جهانی که وجود است، عدم نشناسد

عکس نوشته
کامنت
comment