- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جوقی قلندرانیم بر ما قلم نباشد بود و وجود ما را باک از عدم نباشد
2 سلطان وقت خویشیم گرچه زروی ظاهر لشگر کشان ما را طبل و علم نباشد
3 مشتی مجردانیم بر فقر دل نهاده گر هیچمان نباشد از هیچ غم نباشد
4 در دست و کیسهٔ ما دینار کس نبیند بر سکهٔ دل ما نقش درم نباشد
5 جان در مراد یابی در حلقهای که مائیم رندان بینوا را نیل و بقم نباشد
6 چون ما به هیچ حالی آزار کس نخواهیم آزار خاطر ما شرط کرم نباشد
7 در راه پاکبازان گو لاف فقر کم زن همچون عبید هر کو ثابت قدم نباشد