1 ما هیچ نداریم پسند دل تو جز یک دل و آن نیز بود منزل تو
2 گر هیچ نداریم بغیر تو، خوشیم غیر از تو چه باشد که بود قابل تو
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 من و از خون دل پیمانهای چند تو و پیمانه با بیگانهای چند
2 به پیشت درد دل میگویم افسوس که در گوشت بود افسانهای چند
1 قرارگاه جهان بر مدار تقدیر است عجب زخواجه که درگیر و دار تدبیر است
2 اگر بلطف بخوانند کبک صیاد است و گر بقهر برانند باز نخجیر است
1 سرم خوش است و دو عالم بمدعای من است بهر چه می نگرم گویی از برای من است
2 بکس نیاز ندارم بخویش نیز مگر یکی خدا و یکی سایه ی خدای من است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به