کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی
کمال خجندی

ما رسی هیچ شب ای مه از وطن از کمال خجندی غزل 1078

غزل 1078 ام از 1252 غزلیات

ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ما نیامدی

1 ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ما نیامدی همچو شهان به مرحمت سوی گدا نیامدی

2 سوخت غمم چو از دعا حاجت ما روا نشد هیکل خویش سوختم چون به دعا نیامدی

3 آمده به قصد جان هجر تو کشته شب مرا درد و دریغ جان من دوش چرا نیامدی

4 نیست سزای دیدنت دیده بگیر ز آینه زانکه جمال خویش را جز تو سزا نیامدی

5 از سر زلف دلکشت کس نشنید بوی جان تا به سر شکستگان همچو صبا نیامدی

6 جان نفشانده بر در کعبه وصل دلبران طرف مکن چو از سره صدق و صفا نیامدی

7 هست کمال گفتیم این همه درد گرد تو درد کجا رود دگر چون تو دوا نیامدی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ما نیامدی

شاعر شعر ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ما نیامدی چه کسی است ؟

شاعر شعر ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ما نیامدی کمال خجندی می باشد.

شعر ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ما نیامدی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ما نیامدی چیست ؟

قالب شعر ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ما نیامدی غزل است

مضمون اصلی شعر ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ما نیامدی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین است.
بنر