-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برق آهی ز جگر در شب تاری نزدیم روز درماندگی دل، در یاری نزدیم
2 خرقهٔ زهد نشُستیم به آب تَهِ خم آتش باده به ناموس خماری نزدیم
3 بلبل خوش نفس گلشن قدسیم افسوس نغمه ای در شکن طرهٔ یاری نزدیم
4 شبنم آسا ز رخی آب ندادیم نظر گل داغی به سر از باغ و بهاری نزدیم
5 شرمساربم ز مستان محبت که چرا ساغری از نگه باده گساری نزدیم؟
6 گره از کار کسی باز نکردیم افسوس نیش خاری به دل آبله زاری نزدیم
7 مدتی رفت که ما از لب پرشور حزین نمکی بر جگر سینه فگاری نزدیم