در تماشای رخت تاب و توان از جویای تبریزی غزل 257

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

در تماشای رخت تاب و توان از ما نیست

1 در تماشای رخت تاب و توان از ما نیست در ره شوق به جان تو که جان از نیست

2 موج را صورت هستی نبود جز دریا دل مسافر چو شد از سینه زبان از ما نیست

3 غیر یک بوسه نداریم تمنا زان لعل آن دو لب نیست گر از ما دو جهان از ما نیست

4 شمع را شعله زخاموشی جاوید رهاند گر نباشد سخن عشق زبان از ما نیست

5 پا به دامان قناعت به توکل بنشین رفته هر کس ز پی سود و زیان از ما نیست

عکس نوشته
کامنت
comment