ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم از کمال خجندی غزل 779

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم

1 ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم دل به بیهوده بدگوی چرا رنجانیم

2 محرمی کو که به صاحب غرض از ما گوید که دگر در حق ما هرچه تو گونی آنیم

3 زاهد آن به که گذارد به سر خود ما را زآنکه ما مصلحت خود به ازو میدانیم

4 بیش از آن نیست که او دامن آلوده ز خلق باز می پوشد و ما باز نمی پوشانیم

5 به دهانت که به از قند مکرر باشد هر حدیثی که از آن لب به دهان می رانیم

6 ای دل آن به که نگونی مرض خود به طبیب که ویته صبر بفرماید و ما نتوانیم

7 تا نیابد کس ازین عارض ما وجه وقوف رنگ رخساره به خون مژه میشویائیم

8 ما نه آنیم که گر خاک شود قالب ما گرد سودای تو از دامن جان افشانیم

9 خلق گویند که رندست و نظر باز کمال هرچه گوینده به روی تو که صد چندانیم

عکس نوشته
کامنت
comment