ما را وصال دوست میسّر از جهان ملک خاتون غزل 681

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ما را وصال دوست میسّر نمی شود

1 ما را وصال دوست میسّر نمی شود دل جز به بوی زلف تو رهبر نمی شود

2 کاشانه دلم که ز هجران خراب شد بی پرتو جمال منوّر نمی شود

3 قند مکررست مرا یاد وصل تو زان روی ذکر دوست مکرر نمی شود

4 رخسار من ز هجر تو زر شد ولی یقین اسباب عشق بازی بی زر نمی شود

5 تا چند وعده ای به خلافم دهی بتا یک شب شب وصال مقرّر نمی شود

6 چون ابروی کجت ندهم وعده ی وصال چون قدّ خویش راست بگو گر نمی شود

7 جز درس عشق تو در مکتب خرد ما را به جان دوست که از بر نمی شود

8 هر شب خیال دوست مقامش دو چشم ماست دارم عجب که دامن او تر نمی شود

9 تا دیده ی را محلّ جهان بین نمی کنند در عالم وجود تو سرور نمی شود

عکس نوشته
کامنت
comment