ما به فریاد آمدیم از ناله از کمال خجندی غزل 643

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خویش

1 ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خویش پرسشی میکنز رنجوران شب پیمای خویش

2 با همه خندان لبی بر من بگرید شمع جمع گر برو پیدا کنم این سوز ناپیدای خویش

3 من که بیقیمت نرم پیش کسان از خاک راه خود فروشیها کنم گر خوانیم مولای خویش

4 تا به بالای بلندت سر فرو آورده ام سر بلندم راستی از همت والای خویش

5 سرو بر طرف چمن وقتی به جای خویش بود تا تو سوی او برفتی او برفت از جای خویش

6 حسن و زیانی بناگوش ترا زیبد که یافت خلعت سودای زلفت راست بر بالای خویش

7 هم به خاک پات کش بر دیده بنشاند کمال گ ر فرستنی سوی او گردی ز خاک پای خویش

عکس نوشته
کامنت
comment