- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در آتش آمدیم و فعانی نداشتیم بودیم شمع شوق و زبانی نداشتیم
2 صد شیوه یافتیم ز معشوق روز وصل وز بهر نیم شیوه بیانی نداشتیم
3 صد ره به دیر و کعبه قدم رفت و هیچ گاه دستی نیافتیم و عنانی نداشتیم
4 در شیشه کاو کاو بسی عرض کرد، لیک در شیشه ناشکسته فغانی نداشتیم
5 دایم زدیم غوطه در آتش برای خلق در هیچ کس به مهر گمانی نداشتیم
6 میلی نداشتیم به سودای کس، ولی در هیچ شهر نرخ گرانی نداشتیم
7 عرفی بنافت پنجهٔ ما جور بخت پیر شکر خدا که بخت جوانی نداشتیم