-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او خالی نه ایم یک نفس از ذکر خیر او
2 می خور برغم دهر، که خون تو میخورند کیوان دیر دور و مه زود سیر او
3 ساقی بیا که ملک سلیمان بباد رفت خالی فضای دشت و در از وحش و طیر او
4 کس تهمت دویی ننهد آفتاب را ای دل بدوز دیده غیرت ز غیر او
5 شاهی، ز پیر مکیده بستان پیاله ای سرمست بگذر از در دیرینه دیر او