- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فارغیم ای عاملان حشر ز احسان شما کشت و کار ما نمی گنجد به میزان شما
2 رندی ام ای میر دیوان، جزا ثابت بود من صبوحی کرده می آیم به دیوان شما
3 نیست غم ز آلودگی ای سالکان راه عشق دست کوثر می فشاند گرد ایوان شما
4 آفتاب ما طلوع از مشرق یثرب نمود فارغیم ای مصریان از ماه کنعان شما
5 رفته رفته کار خود می ساختم ناپایدار گر بگشتی دستگیرم فیض احسان شما
6 شب گذشت و جام می لب تر نکردی زاهدا مجلس رندان ندارد طاقت شأن شما
7 دست عدل ای سینه ریشان گر نبخشد مرهمی طاق کسرا می کند چاک گریبان شما
8 عرض مال، ای منعمان، بر می کشان، بی حرمتی است خرج یک بزم شراب ماست سامان شما
9 از تبسم بر سر خوبان چرا منت نهند این ملاحت با نمک هست از نمکدان شما
10 سوخت عرفی از حجاب ناکسان کوی عشق شرم حرمت برنتابد روی مهران شما