ما زآزادگان پادشهیم از آشفتهٔ شیرازی غزل 868

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

ما زآزادگان پادشهیم

1 ما زآزادگان پادشهیم پادشه را مقیم بارگهیم

2 ملک گیریم گرچه بی سپهیم تاج بخشیم گرچه بی کلهیم

3 رشک بر ماه اوج اونبریم ماکه با یوسفی چنین بچهیم

4 سود بر مه کلاه گوشه فقر روشنی بخش آفتاب و مهیم

5 پیش ارباب صنعت اکسیریم در نظرها اگر چه خاک رهیم

6 بر بساط جم است تکیه ما گرچه بر باد داده دستگهیم

7 تو زاغماض عفو خود آگاه ما بتقصیر خویشتن گوهیم

8 زده بر چهره آب مهر علی گرچه زاعمال خویش روسیهیم

9 عشق آشفته گر گناه بود ما بفتوای عشق بی گنهیم

عکس نوشته
کامنت
comment