- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما مقیم آستان توایم عندلیبان بوستان توایم
2 گر رویم از درت و گر نرویم از تو گوییم و هم ز تو شنویم
3 چون که در دام تو گرفتاریم از تو پروای خویش چون داریم؟
4 چون دم از آشنایی تو زنیم میل بیگانگی چگونه کنیم؟
5 سر ما و آستانهٔ در تو منتظر تا رویم در سر تو
6 تو مپندار کز در تو رویم به سر تو، که در سر تو رویم
7 تا ز عشق تو جرعهای خوردیم دل بدادیم و جان فدا کردیم
8 تا به کوی تو راهبر گشتیم جز تو، از هرچه بود برگشتیم
9 تا ز جان با غم تو پیوستیم رخت هستی خویش بربستیم
10 تا ز شوق تو مست و حیرانیم ره به هستی خود نمیدانیم
11 چون به سودای تو گرفتاریم سر سودای خود کجا داریم؟
12 تاب حسن تو آتشی افروخت دل ما را بدان بخواهد سوخت