1 ماییم و وجودی ز عدم ناخوشتر عیشی چو زمانه دم بدم ناخوشتر
2 وین طرفه که شد در طلب چیزی خوش مرگ من و زندگی ز هم ناخوشتر
1 از بوی تو گشت دل تنگ باد سحر وز مهر تو گشت سر سبک باد سحر
2 در گرد سر زلف تو کس می نرسد جز باد سحر گهی ، خنک باد سحر
1 ..... از ارم لطیف ترست کعبۀ فضل و قبلۀ هنرست
2 گنبد او کلاه کیوانست گرچه از روی وضع مختصرست
1 بنزد خواجه رفتم بهر کاری کزانم باز گفتن عار باشد
2 و لکن اقتضای روزگارست که دانا را به نادان کار باشد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به