-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما را به غم عشق تو دردست دوا نیست فریاد دلم رس که بدین نوع روا نیست
2 گفتم که رساند ز من خسته پیامی چون محرم رازم بجز از باد صبا نیست
3 ای باد صبا عرضه کن احوال دلم را کاخر ز چه رو با من مسکینش صفا نیست
4 تو پادشه هر دو جهانی به حقیقت لیکن چه کنم چون نظرت سوی گدا نیست
5 دل را طلبیدم ز سر زلف تو گفتا ما را سر و پروای چنان بی سر و پا نیست
6 گفتم مکن ای دوست جفا بر من مسکین شرمت ز من خسته و ترست ز خدا نیست
7 بر اهل جهان جور و جفا چند پسندی در شهر تو نام کرم و بوی وفا نیست