1 ما را به جز از نیاز هیچ چیز نماند در کیسهٔ عقل نقد تمییز نماند
2 گه گاه به آب دیده دلخوش شدمی چندان بگریستم که آن نیز نماند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما دردا که نیستت خبر از روزگار ما
2 در کار تو ز دست زمانه غمی شدم ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
1 حبذا بخت مساعد که سوی حضرت شاه مردمی کرد و رهم داد پس از چندین گاه
2 بعد ما کز سر حسرت همه روز افکندی سخن رفتن و نارفتن من در افواه
1 در همه عالم وفاداری کجاست غم به خروارست غمخواری کجاست
2 درد دل چندان که گنجد در ضمیر حاصلست از عشق دلداری کجاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **