- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزان زان زلفهای میگون، زان چشمهای فتان
2 زان شیوه و ملاحت، زان حسن و زان صباحت واله شدیم، واله، حیران شدیم، حیران
3 هر کس بروی و راهی، رفتند پیش شاهی عاشق بکل فنا شد، در عشق روی جانان
4 سر رشته مان شد از دست، حیران شدیم و سرمست باشد بدست آید، سررشته مان بدستان
5 در مذهب حقیقت صد بار بهتر ارزد این خاک می پرستان از خون خودپرستان
6 آن خواجه معظم، خوشحال و شاد و خرم لیکن خبر ندارد از حال درد نوشان
7 از عشق اژدها وش قعریست پر ز آتش، بحریست پر ز توفان
8 از ناله همچو نالم ریزید پر و بالم در حالت محالم، مسکین دل غریبان!
9 هرکس بعشق یاری آشفته است باری آشفته است قاسم زان طره پریشان