1 ما را ز عنایتش جمیلست جمال عالم همه تشنه اند و ما آب زلال
2 ما اهل کمالیم وز ما هر نفسی صدگونه تحیتست بر اهل کمال
1 نمی دانم چه افتادست قسمت از قدر ما را کزین درگاه می رانند دایم دربدر ما را
2 ازین معنی چه دلشادم، قرین دولت افتادم ازین معنی که شد همراه ماهی در سفر ما را
1 امروز بهرحال به از دی و پریرست عالم همه پر عنبر سارا و عبیرست
2 آفاق عبیر بیز شد، آخر چه ظهورست؟ یا نور تجلی که ز سلطان نصیرست
1 سخنی می رود به صدق و صواب جان عالم تویی، به جان دریاب
2 جمله ذرات رو بدان سویند که تویی جمله را ملاذ و مآب