- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وین چهار آخشیج را به درست چون پدید آمد امتزاجی رست
2 نفس روینده رام ایشان شد جنبش راست کار ایشان شد
3 شغل این نفس را به طبعی راست هشت قوت به خادمی برخاست
4 قوت جذب و قوت امساک قوت هضم و دفع، بشنو پاک
5 غاذیه، نامیه، مولده هم گشته با قوت مصوره ضم
6 پس طبیعت به نقش بندی دست بر دو نقش از هزار گونه ببست
7 شد به صحرا او کوه بر، جا تنگ از گل و یاسمین رنگارنگ
8 مدتی سبز شد نبات و بلند زرد شد بعد از آن و تخم افگند
9 تا گر او ز اختلاف گردد سست مثل او از زمین تواند رست
10 چون که زایل شد اختلاف مزیج شجر آهنگ نشو کرد و بسیج
11 گشت روینده گونه گونه درخت بی بر و میوهدار و نازک و سخت
12 آبش از بیخ شد روان سوی شاخ شاخ و برگش دراز گشت و فراخ
13 آبخور بیخ و شاخ و خارش گشت و آن دگر جمله برگ و بارش گشت
14 بارها را نگاهداشت به برگ ز ابر و باران و برف و باد تگرگ
15 و آنچه بیبار بود و کجرو گشت ساختندش به بیشهها انگشت
16 و آنچه از میوه بود بر وی بار دامنش پاک شد ز سنگ و ز خار
17 پرورش دید و سر بلندی یافت در چمن نام ارجمندی یافت
18 چون ز قسمت گرفت رستن بهر یا غذا بود، یا دوا، یا زهر