کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی
کمال خجندی

اب تو نقل حیاتم به کام جان از کمال خجندی غزل 238

غزل 238 ام از 1252 غزلیات

اب تو نقل حیاتم به کام جان انداخت

1 اب تو نقل حیاتم به کام جان انداخت به خنده نمکین شور در جهان انداخت

2 گرفت روی زمین را به غمزهای آنگاه کمند زلف سوی ماه آسمان انداخت

3 چو دل برفت در آن زلف، غمزه زد تیرش ز ساحریست به شب تیر پر نشان انداخت

4 به پسته دهنت جز سخن نمی گنجد شکر به مغلطه خود را در آن میان انداخت

5 و چرا ز خوان جمالت نصیب من نرسید خط تو کاین همه سبزی بروی خوان انداخت

6 بوقت بوس برد خجلت از گرانی خوبش سری که سابه بر آن خاک آستان انداخت

7 کمال بر قدمت سر چگونه اندازد ز دور هم نظری چون نمی توان انداخت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر اب تو نقل حیاتم به کام جان انداخت

شاعر شعر اب تو نقل حیاتم به کام جان انداخت چه کسی است ؟

شاعر شعر اب تو نقل حیاتم به کام جان انداخت کمال خجندی می باشد.

شعر اب تو نقل حیاتم به کام جان انداخت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر اب تو نقل حیاتم به کام جان انداخت چیست ؟

قالب شعر اب تو نقل حیاتم به کام جان انداخت غزل است

مضمون اصلی شعر اب تو نقل حیاتم به کام جان انداخت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر