1 آب سخنم روان که می خواهم نیست شایسته به هر زبان که می خواهم نیست
2 از گفت و شنید و خواندن آن هستم شرمنده که آنچنان که می خواهم نیست
1 چاره نبود اهل شهوت را ز زن صحبت زن هست بیخ عمر کن
2 زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین
1 ای شده زندان درم مشت تو بند بر آنجا ز هر انگشت تو
2 پیش که ایام کند رنجه ات گردش او تاب دهد پنجه ات