- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آب و رنگی به چمن فیض گلستان تو داد غنچه را جام شکفتن، لب خندان تو داد
2 بامدادان نکنم پاره گریبان، چه کنم؟ سینه ی صبح نشانی ز گریبان تو داد
3 عمرها در طلب چشمهٔ حیوان بودم خضر شد خط و سراغم به زنخدان تو داد
4 خنده بر صبح زدی عشرت هر روزهٔ من سر به جانم غم عالم، شب هجران تو داد
5 کرده سرمست زلالی می ریحانی تو نم فیضی به سفالم خط ریحان تو داد
6 شور سودا به سرم زلف پریشان تو ریخت پیچ و تابی به سرم ، طرّه پیچان تو داد
7 می دمد از قلمت صور سرافیل حزین محشر، آشوب خود امروز به دیوان تو داد