1 وصفت نه به اندازهٔ عقلِ کَهُن است کز وصفِ تو هر چه گفته آمد، سَخُن است
2 در هر دو جهان هر گلِ وصفت که شکفت در وادی توحیدِ تو یک خاربُن است
1 مگر میرفت آن دیوانه دل شاد فتادش چشم بر بقال استاد
2 بدو گفتا که ای مرد نکو نام شکرداری سپید و مغز بادام
1 چه گویم مدح میر دین حسن را دگربار آن حسین پاک تن را
2 دو نور جوهر زهرا و حیدر بروز رزم هر یک صد غضنفر
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند