-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا شد سر غم گرم به طوفان من از اشک شد حلقهٔ گرداب، گریبان من از اشک
2 تا رفته گرامی گهر من ز کنارم چون دامن دریا شده دامان من از اشک
3 از بس که فرو ریخت ز مژگان من انجم شد صبح قیامت، شب هجران من از اشک
4 گفتم مگر از گریه برم کینه ز یادش ننشست غبار دل جانان من از اشک
5 آتش چو علم زد، دگر از آب چه خیزد؟ ساکن نشود سینهٔ سوزان من از اشک
6 خونابهٔ چشمم دهد از درد گواهی رسوای جهان شد، غم پنهان من از اشک
7 ویرانه حزین ، در قدم سیل چه سان است؟ افتاده چنان، کلبهٔ ویران من از اشک