- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد سوار شتر آن کهنه حریف مادر خویش گرفته به ردیف
2 راند جمازه و آن مام نژند اندر آن وادی تاریک فکند
3 نان و آبی بنهادش به کنار بازگردید به نزدیک نگار
4 گفت زالی که دلت را خون ساخت رفت جایی که عرب نی انداخت!
5 شب شد و نعرهٔ شیران برخاست پرشد آوای ددان از چپ و راست
6 دست بگرفت زن از هول به چهر مادرانه به لبش خندهٔ مهر
7 زیر لب زمزمهای ساز نمود وز جدایی گله آغاز نمود