بود پاک از رنگها بی شیشه نور آفتاب از جامی غزل 46

بود پاک از رنگها بی شیشه نور آفتاب

1 بود پاک از رنگها بی شیشه نور آفتاب چون به رنگ شیشه ظاهر گشت شد برخود حجاب

2 گر نه رنگ شیشه ها گردد حجاب نور او سطوت اشراق آن را مشکل آرد دیده تاب

3 شد حجاب آیینه نور جمال محتجب ان هذا عند اصحاب الحجی شی ء عجاب

4 عارفان را طور هستی پاره گشتی چون کلیم گر نبودی بر جمال ظاهر از مظهر نقاب

5 مظهر از روی تعین گر چه غیر ظاهراست آید از روی حقیقت عین ظاهر در حساب

6 ظاهر اندر عین مظهر مظهر است این را بدان مظهر اندر ذات ظاهر ظاهر است این را بیاب

7 آب باشد همچو ظاهر گل چو مظهر فی المثل آب اندر گل چه باشد گل گل اندر آب آب

8 دعوی وحدت کنی جامی چه باک از مدعی از سر انکار و رد گوید سوالت را جواب

9 گر نه چون عارف ز یکجا بینی انکار و قبول باشد آن دعوی خطا والله اعلم بالصواب

عکس نوشته
کامنت
comment