- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بود از سوز دلم هر قطره خون در تن چراغ پیش ازان دم کز شرر در سنگ شد روشن چراغ
2 آهم از سوزت چراغ دودمان شعله است می توانم کردن از باد نفس روشن چراغ
3 برقع افکندیز رخسار و بسی شرمنده است پیش رویت ماه، چون در وادی ایمن چراغ
4 مردن آسا نگر کز چشم پوشیدن رود گرچه دارد خون صد پروانه بر گردن چراغ
5 می نماید از نگاه عارفان حال درون نور دل از دیده میتابد چو از روزن چراغ