گرم ز عشق تو جان در از ابن یمین فریومدی غزل 186

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

گرم ز عشق تو جان در بلاست گو میباش

1 گرم ز عشق تو جان در بلاست گو میباش و گر چه با منت آئین جفاست گو میباش

2 بیا که گر گذرت بر دو چشم من باشد چو خاک پای توأم توتیاست گو میباش

3 اگر چه در بر کافور عارضت افعی است ترا چو لعل زمرد نماست گو میباش

4 بچین زلف چو شام تو مایلست دلم شدن بجانب چین گر خطاست گو میباش

5 اگر چه از من مسکین رقیب در خشم است ترا نظر چو بعین رضاست گو میباش

6 میان لیلی و مجنون مودتست و صفا اگر میان عرب ماجراست گو میباش

7 ز بهر دانه خالت همیشه مرغ دلم بدام زلف تو گر مبتلاست گو میباش

8 اگر چه ابن یمین را دل از تو پر درد است چو لطف صاحبدیوان دواست گو میباش

9 علاء دولت و دین صاحبی که از عدلش ستم ز سیمبران گر رواست گو میباش

عکس نوشته
کامنت
comment