- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرم ز لطف بخوانی ورم به قهر برانی تو قهرمانی و قادر بکن هر آنچه توانی
2 گرم به دیده زنی تیر اگر به سینه ننالم که گرچه آفت جسمی و لیک راحت جانی
3 نیم سپند که لختی برآتشت ننشینم هزار سال فزون گر بر آتشم بنشانی
4 من از جمال تو مستغنیم ز هرکه به عالم به حکم آنکه تو تنها نکوتر از دو جهانی
5 نظر به غیر تو بر هیچ آفریده نکردم گناه من نبود گر ندانمت به چه مانی
6 در انگبین نه چنان پا فروشدست مگس را کز آستان برود گر صد آستین بفشانی
7 اگر چه عمر عزیزست و جان نکوست ولیکن تو هم عزیزتر از این و هم نکوتر از آنی
8 به حال خستهٔ قاآنی از وفا نظری کن بدار حرمت پیران به شکر آنکه جوانی