- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وان دگر گر چه بود عشق مجاز رهزن عقل و دین او ز آغاز
2 عاقبت حرف عاریت بسترد ره به سر منزل حقیقت برد
3 میوه ای زان درخت چید و گذشت جرعه ای زان قدح چشید و گذشت
4 سخن خوب و نکته سره گفت عارفی کالمجاز قنطره گفت
5 بر ره تو مجاز قنطره ایست نکند کس فراز قنطره ایست
6 زود بگذر که سالکان سبل کم اقامت کنند بر سر پل
7 گر چه آن پل بود برای گذر به حقارت به سوی او منگر
8 کی ز بحر تعلقات جهان که در او غرقه اند پیر و جوان
9 جز به آن پل توان گذر کردن پی به عشق حقیقی آوردن