وان دگر گر چه بود عشق مجاز از جامی هفت اورنگ 19

وان دگر گر چه بود عشق مجاز

1 وان دگر گر چه بود عشق مجاز رهزن عقل و دین او ز آغاز

2 عاقبت حرف عاریت بسترد ره به سر منزل حقیقت برد

3 میوه ای زان درخت چید و گذشت جرعه ای زان قدح چشید و گذشت

4 سخن خوب و نکته سره گفت عارفی کالمجاز قنطره گفت

5 بر ره تو مجاز قنطره ایست نکند کس فراز قنطره ایست

6 زود بگذر که سالکان سبل کم اقامت کنند بر سر پل

7 گر چه آن پل بود برای گذر به حقارت به سوی او منگر

8 کی ز بحر تعلقات جهان که در او غرقه اند پیر و جوان

9 جز به آن پل توان گذر کردن پی به عشق حقیقی آوردن

عکس نوشته
کامنت
comment