منتظری عمرها گر بگذاری از محتشم کاشانی غزل 88

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

منتظری عمرها گر بگذاری نشست

1 منتظری عمرها گر بگذاری نشست آخر از آن ره بر او گردسواری نشست

2 هرکه ز دشت وجود خاست درین صید گاه بهر وی اندر کمین شیر شکاری نشست

3 گرد تو را چون رساند فتنه به میدان دهر هرکه سر فتنه داشت رفت و به کاری نشست

4 غمزه زنان آمدی شاهسوار اجل تیغ به دست تو داد خود به کناری نشست

5 خون مرا گرچه داد عاشقی تو به باد هیچ ازین رهگذر بر تو غباری نشست

6 در قدح عشق‌ریز باده مرد آزمای کز سر دعوی به بزم باده گساری نشست

7 محتشم خسته را پر بره انتظار چهره به خون شد نگار تا به نگاری نشست

عکس نوشته
کامنت
comment