- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منتظر باشند شبها عاشقان ناکرده خواب تا برآید بامداد از شرق کویت آفتاب
2 آفتابی میکند از مشرق رویت طلوع کز شعاع آن نیارد چشمهٔ خورشید تاب
3 پرتو روی تو نگذارد که بینم صورتت دست غیرت بست بر رویت هم از رویت نقاب
4 عاشقان را زلف تو زنجیر بر گردن نهاد گشت از اقبال رویت هندویی مالک رقاب
5 حسن را از دیدهها پیوسته پنهان داشتن جز به روز روی تو بیرون نیامد از حجاب
6 جز وصالت آرزویی نیست جان را از جهان عقل میگوید خیال است این مگر بینی به خواب
7 گر شراب این است کز عشق تو ما را در سر است باده مستان را فریبی مینماید چون سراب
8 در میان غنچه خندان گل هر بامداد می نماید قطرهها چون بر رخ خوبان گلاب
9 چیست دانی آن صبا چون وصف حسنت میکند در دهان غنچه از ذوق لبت میآید آب
10 ز انتظار وعدهٔ وصلت به جان آمد همام هم نگفتی این سخن گر عمر ننمودی شتاب