- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صبر کن ای تن که آن بیداد هجران بگذرد راحت تن چون که بگذشت آفت جان بگذرد
2 خویشتن در بند نیک و بد مکن از بهر آنک زشت و خوب و وصل و هجران درد و درمان بگذرد
3 روزگاری میگذار امروز از آن نوعی که هست کانچه مردم بر خود آسان کرد آسان بگذرد
4 تا در این دوری ز داروی و ز درمان چاره چیست صبر کن چندان که این دوران دونان بگذرد
5 گرچه مهجورم تن اندر درد هجران کی دهم روزی آخر یاد ما بر یاد جانان بگذرد
6 گرچه در پیمان تست این دم چنان غافل مباش کین جهان مختصرآباد ویران بگذرد
7 ماهرویا تکیه بر عشق من و خوبی خویش بس مکن زیرا که هم این و هم آن بگذرد
8 شرم دار آخر که هردم الغیاث انوری تازه بر سمع بزرگان خراسان بگذرد