رضاقلی خان هدایت

رضاقلی خان هدایت

رضاقلی خان هدایت
رضاقلی خان هدایت

وهُوَ از رضاقلی خان هدایت تذکرهٔ ریاض العارفین 24

تذکرهٔ ریاض العارفین 24 ام از 348 روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما

وهُوَ سید اشرف الدین حسن بن ناصر. از اعاظم سادات غزنین. از اهل ریاضت و فضیلت ممتاز و به تشریف حکمت و معرفت سرافراز....

وهُوَ سید اشرف الدین حسن بن ناصر. از اعاظم سادات غزنین. از اهل ریاضت و فضیلت ممتاز و به تشریف حکمت و معرفت سرافراز. زبدهٔ فضلا و قدوهٔ عرفا. هادیِ اهل سلوک و قبلهٔ میر و ملوک. نیکو صفات، حمیده اخلاق و در زهد وورع یگانهٔ آفاق. چون طالبان و قابلان زمان خود را به مقامات بلند و قرب محبوب حقیقی ارجمند و واصل می‌ساخت و در هدایت اهل غوایت رایت اشتهار برافراخت. روزی هفتاد هزار نفر در پای منبر وی جمع بودند که اکثر به شرف ارادت اختصاص داشتند. سلطان بهرام شاه غزنوی از کثرت مریدین سید خوفناک شد. دو شمشیر و یک غلاف به پیش وی فرستاد. یعنی جای دو سلطان در یک شهر ممتنع است. سید مطلب را دریافت و روانهٔ حجاز گردید و در مشرف شدن به زیارت حضرت سید کائنات و اشرف موجودات قصیدهٔ غرایی ساخته و در شرف روضهٔ متبرکه قصیده را به آواز بلند خوانده و از خدمت حضرت، صله و خلعت خواسته. ناگهان جامهٔ خلعتی پیش او گذاشته شد. برداشته و بر سر گذاشته و بعد از زیارت بیرون آمده. سلاطین عصر او را در محفّهٔ طلا می‌نشانیده‌اند. چنانچه با محفّهٔ طلا به بغداد آمده و پادشاه بغداد نیز با محفّهٔ طلا به استقبال او شتافته و صحبت او را دریافته و از آنجا به خراسان آمده، در سنهٔ ۵۳۵ در جوین اسفراین به جوار رحمت حق پیوسته، رَحمةُ اللّهِ عَلَیهِ رَحْمَةً واسِعَةً و از آن جناب است: ,

2 آخر دلم به آرزوی خویشتن رسید آنچ از خدای خواسته بودم به من رسید

3 دل رفته بود و جان شده منت خدای را کان دل به سینه آمد و آن جان به تن رسید

4 من کیستم که صافی وصلت طمع کنم اینم نه بس که دردی دردت به من رسید

5 بر آسمان و زمین همچو صبح و گل هرگز که خنده زد که نه در حال خنده جامه درید

6 دل را به دمی شاد نمی‌یارم کرد از قید غم آزاد نمی‌یارم کرد

7 دارم سخن و یاد نمی‌یارم کرد فریاد که فریاد نمی‌یارم کرد

8 کی بو که قدم از این جهان برگیرم چون عیسی راهِ آسمان برگیرم

9 این دست دل از دامنِ تن باز کشم این بارِتن از گردنِ جان برگیرم

10 تا کی ز جهان پرگزند اندیشی تا چند ز جان مستمند اندیشی

11 آنچه از تو توان ستد همین کالبد است یک مزبله گو مباش چند اندیشی

12 زان جا که نداشت هیچ سودم تو بهی زان دل که فرو گذاشت زودم تو بهی

13 زان دیده که نقش تو نمودم تو بهی دیدم همه را و آزمودم تو بهی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر وهُوَ سید اشرف الدین حسن بن ناصر. از اعاظم سادات غزنین. از اهل ریاضت و فضیلت ممتاز و به تشریف حکمت و معرفت سرافراز....

شاعر شعر وهُوَ سید اشرف الدین حسن بن ناصر. از اعاظم سادات غزنین. از اهل ریاضت و فضیلت ممتاز و به تشریف حکمت و معرفت سرافراز.... چه کسی است ؟

شاعر شعر وهُوَ سید اشرف الدین حسن بن ناصر. از اعاظم سادات غزنین. از اهل ریاضت و فضیلت ممتاز و به تشریف حکمت و معرفت سرافراز.... رضاقلی خان هدایت می باشد.

شعر وهُوَ سید اشرف الدین حسن بن ناصر. از اعاظم سادات غزنین. از اهل ریاضت و فضیلت ممتاز و به تشریف حکمت و معرفت سرافراز.... در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر وهُوَ سید اشرف الدین حسن بن ناصر. از اعاظم سادات غزنین. از اهل ریاضت و فضیلت ممتاز و به تشریف حکمت و معرفت سرافراز.... چیست ؟

قالب شعر وهُوَ سید اشرف الدین حسن بن ناصر. از اعاظم سادات غزنین. از اهل ریاضت و فضیلت ممتاز و به تشریف حکمت و معرفت سرافراز.... تذکرهٔ ریاض العارفین است

مضمون اصلی شعر وهُوَ سید اشرف الدین حسن بن ناصر. از اعاظم سادات غزنین. از اهل ریاضت و فضیلت ممتاز و به تشریف حکمت و معرفت سرافراز.... چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر