- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برای دیدن رویت خوش است بینایی ز بهر نام تو آید به کار گویایی
2 نشسته بر در گوش است جان ما شب و روز بدان هوس که اشارت بدو چه فرمایی
3 ز حسن روی تو رضوان امید میدارد که روز حشر مگر روضه را بیارایی
4 چو در بهشت روی مینگر در آب حیات ببین مشاهده خویش تا بیاسایی
5 ز حسن یوسف اگر دست پاره میکردند که را بود حرکت گر تو روی بنمایی
6 خیال روی تو از پیش دیده خالی نیست تو نیز بیخبری زان که همره مایی
7 درین حدیث من از غیرتت همیترسم که در گشادن رازم عتاب فرمایی
8 میسرت نشود ای همام در مستی که احتراز نمایی و راز نگشایی